گل یاس
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علی مهدوی |
 
همزمان با افزايش تهديدها و اعمال فشارهاي نظامي، سياسي و اقتصادي عليه ايران اسلامي توسط غرب با راهبري آمريكا، مسئولان كشوري و لشکري كشورمان از طرح احتمال بسته شدن تنگه هرمز در صورت عملي شدن تهديدهاي دشمنان خبر دادند.

چندي پيش يکي از مقامات آمريکايي در اظهار نظري ادعا کرده بود که در صورت وقوع جنگ احتمالي در "خليج فارس"، ايران توانايي بستن "تنگه هرمز" را نخواهد داشت. اما با بررسي دقيق موقعيت جغرافيايي تنگه هرمز و توانايي‌هاي نظامي ايران در بستن تنگه هرمز، با استناد به گزارش‌هاي مستند موسسات امنيتي غربي مي‌توان متوجه شد که ايران به راحتي مي‌تواند اين تنگه حياتي را بسته و اجازه عبور نفت‌کش‌هاي غربي از اين تنگه را ندهد.

جغرافياي تنگه صد در صد ايراني

تنگه هرمز  آبراهي است كه درياي عمان را به خليج فارس متصل مي‌كند. اين تنگه يكي از سوق الجيشي‌ترين مناطق جهان و مهم‌ترين تنگه دنيا  محسوب مي‌شود، چرا كه شاهراه نفتي جهان است و روزانه به طور ميانگين بيش از 17 ميليون بشكه نفت از منطقه به سراسر جهان حمل و نقل مي‌شود كه بالغ بر 40 درصد از نفت حمل و نقل شده در جهان است. 
 

                 

"هرمز" تنگه‌اي صددرصد ايراني
 

طول این آبراه ۱۵۸ کیلومتر و عرض آن بین ۵۶ تا ۱۸۰ کیلومتر است. ژرفای تنگه هرمز به دلیل شیب تند کف آن از قسمت شمال به جنوب متغیر است، به طوری که نزدیکی جزیره لارک، در حدود ۳۶ متر و در ساحل جنوبی و در نزدیکی "شبه جزیره مسندم" ۱۸۰ متر است. قوس آن، رو به شمال و به طرف درون فلات ایران قرار دارد و در نتیجه بیشترین خط ساحلی آن در راستای کرانه‌های ایران قرار گرفته‌ است.

شريان اقتصاد نفت جهان

حدود ۶۸ درصد ذخایر شناخته‌شده نفت و گاز دنیا در خلیج فارس قرار داشته و امنیت تنگه هرمز نقش کلیدی در تأمین بی‌وقفه انرژی دنیا دارد.

طبق آمار، هشت  كشور جهان نفت خود را از اين تنگه به سراسر جهان منتقل مي‌كنند و كارشناسان تخمين مي‌زنند كه در صورت بسته شدن اين تنگه جهان با كمبود 16 الي 20 ميليون بشكه نفت مواجه شود. از اين رو تنگه هرمز به سان برگ برنده‌اي در دستان جمهوري اسلامي ايران است كه با آن مي‌تواند هر زمان كه اراده كند معادلات را هم در منطقه و در جهان به نفع خود تغيير دهد.


 

                     
 

                      
آيا ايران توانايي و امكانات بستن تنگه هرمز را دارد؟

همزمان با افزايش تهديدها و اعمال فشارهاي نظامي، سياسي و اقتصادي عليه ايران اسلامي توسط غرب با راهبري آمريكا، مسئولان كشوري و لشکري كشورمان از طرح احتمال بسته شدن تنگه هرمز در صورت عملي شدن تهديدهاي دشمنان خبر دادند.

                
 

                
 

                
 

تهديد به بسته شدن تنگه هرمز توسط ايران موجي از وحشت را در ميان كشورهاي غربي به وجود آورد و سران و كارشناسان غربي شروع به ارائه تحليل‌هاي درباره تهديد احتمالي ايران كردند. اهم تحليل‌هاي آنها پيرامون سه سوال اساسي است، نخست اينكه آيا احتمال بستن تنگه هرمز وجود دارد و ايران چقدر در اين تصميم خود استوار و پابرجاست؟ دوم اينكه، آيا اساساً جمهوري اسلامي ايران توانايي و امكانات لازم به منظور بستن اين تنگه را در اختيار دارد؟ و نهايتاً اين پرسش براي غرب به وجود آمد كه در صورت عملي شدن تهديد ايران؛ بسته شدن اين آبراه استراتژيك چه پيامدهايي را  براي غرب درپي خواهد داشت؟


 

 

 
به گزارش "مرکز مطالعات بين المللي و استراتژيك آمريكا(CSIS)"، نيروهاي نظامي ايران بين دو تا سه هزار مين‌ دريايي هوشمند در اختيار دارند که وزن هر کدام به 300 کيلو مي‌رسد. به گزارش اين مرکز معتبر آمريکايي، مين‌هاي ايراني تهديدي جدي براي ناوهاي هواپيمابر آمريکايي در خليج فارس و بويژه تنگه هرمز هستند، به‌طوري که در صورت انفجار، هر کدام از اين مين‌ها مي‌توانند يک سوراخ بزرگ در بدنه ناو هواپيمابر آمريکايي ايجاد کنند که باعث غرق شدن آن شود.

 

"رهبر معظم انقلاب: ما هم در برابر تهديد به جنگ و تهديد به تحريم نفتى، تهديدهائى داريم"

 

مقام معظم رهبري در خطبه‌هاي نماز جمعه (90.11.14) اعلام كردند كه ايران در برابر كنار گذاشتن برنامه هسته‌اي خود تسليم غرب نمي‌شود و هشدار دادند كه ايران به تحريم‌ها پاسخ خواهد داد: "البته آن‌ها و ديگران بدانند - مي‌دانند هم - كه ما هم در برابر تهديد به جنگ و تهديد به تحريم نفتى، تهديدهائى داريم كه در وقت خودش، آن وقتى كه لازم باشد، ان‌شاءاللَّه اعمال خواهد شد."

ايشان در ادامه فرمودند: "يكى ديگر از نقاط مثبت ما در اين مدت، ارتقاي جهش‌وار در اثرگذارى در مسائل عمده‌ منطقه و مسائل جهان است. امروز نظام جمهورى اسلامى، يك كشور اثرگذار است؛ «آرى» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّى در مسائل جهانى اثر مي‌گذارد؛ اين براى كشور خيلى مهم است."

             

در صورت تحريم، يك قطره نفت نيز از اين تنگه عبور نمي‌كند

رحيمي، معاون اول رئيس جمهور در تاريخ (90.10.13) نيز اعلام كرد كه اگر صادرات نفتي ايران تحريم شود، ايران تنگه هرمز را خواهد بست و هشدار داد كه در صورت تحريم صادرات نفت ايران، يك قطره نفت نيز از اين تنگه عبور نخواهد كرد. کارشناسان اقتصادی معتقدند در صورت مسدود شدن این آبراه حیاتی، بازار نفت دنیا با کمبود 16.5 تا 20 میلیون بشکه‌ای مواجه خواهد شد که در این صورت بهای هر بشکه نفت به حدود 2.5 برابر میزان فعلی یعنی به 250 دلار خواهد رسید.

اعضاي کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز این موضوع را مورد بررسی قرار داده‌اند و به شکل میدانی نیز منطقه تنگه هرمز را مورد بازدید و بررسی قرار داده و  براساس این بررسی‌ها معتقدند که در همین لحظه به این مهم ایمان داریم که جمهوری اسلامی ایران بدون شلیک حتی یک تیر قادر به انجام کاری است که در حکم ریختن بنزین بر روی اقتصاد آمریکا و اروپا است.

كشورها به قوانین مربوط به تنگه هرمز عمل کنند

 ابوالفضل ابوترابی در گفت‌وگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران در اين زمينه با اشاره به الزامات بسته‌ شدن تنگه هرمز اظهار داشت: "عبور و مرور کشتی‌ها از تنگه هرمز قوانین مختص به خود را دارد و این قوانین بر اساس تعهدات جهانی تدوین شده که از طرف همه کشورها باید اجرا شود".

اين عضو كميسيون قضايي مجلس ادامه داد: هر یک از طرفين باید به قوانین مربوط به تنگه هرمز عمل کرده و به تعهدات خود پایبند باشند، در غير اين صورت ايران می‌تواند از طریق توقف حرکت کشتی‌ها پاسخ اقدامات غیرقانونی آنها را بدهد.

وی تصريح كرد: برخی کشورها در حال حاضر از طریق اقدامات غیرقانونی مانند ارسال ناوهای جاسوسی به آب‌های خلیج فارس و افزایش صادرات نفت خود از طریق تنگه هرمز برای جایگزینی کمبود نفت ایران در بازارهای جهانی، موجب تحمیل فشارهای مضاعفی به کشور شده‌اند، همچنین بسیاری از این کشورها هزینه آمد و شد خود را نیز پرداخت نکرده‌اند.

ابوترابي تاكيد كرد: جمهوری اسلامی ایران می‌تواند پاسخ این اقدامات را از طریق مسدود کردن قانونی این تنگه بدهد.

اين عضو كميسيون قضايي مجلس با تاکید بر موضع عزت و اقتدار پارلمان نهم خاطرنشان كرد: مجلس نهم به دنبال اثبات عزت و اقتدار مردم ایران است به همین خاطر کمیسیون حقوقی قضایی از طریق تدوین لوایحی نظیر بررسی وضعیت تنگه هرمز تلاش مي‌كند موقعیت ایران را در فضاي جهاني تثبيت كند.

بستن تنگه هرمز برای ایران مانند نوشیدن یک لیوان آب است

"امیر دریادار حبیب‌الله سیاری" "فرمانده نیروی دریایی ارتش" کشور در پاسخ به اظهارت اخیر پنتاگون مبنی بر "عدم توانایی ایران برای مسدود کردن تنگه هرمز حتی برای یک روز" گفت: بستن تنگه هرمز برای ایران مانند نوشیدن یک لیوان آب است.

مگر اینکه منافع کشور به خطر بیفتد!

"سرلشکر سیدحسن فیروزآبادی"، نيز در زمينه توانايي ايران در بستن تنگه هرمز ضمن اشاره به وجود برنامه اين کار گفت: "براي بستن تنگه هرمز طرح داریم، چرا که يک فرد نظامی بايد برای هر موضوع، طرحی داشته باشد اما مبادرت به انجام این کار نخواهيم کرد؛ مگر اینکه منافع کشور به خطر بیفتد".     
 

"رسانه‌هاي غربي از تحقق بستن تنگه هرمز مي‌گويند"

پايگاه تحليلي "فارن‌پاليسي" به عنوان یکی از معدود نشریاتی که همه سیاستمداران آمریکایی آن را مطالعه می‌کنند در مورد تهدید ایران برای بسته شدن تنگه هرمز نوشت: بسته شدن تنگه هرمز حتی برای دو هفته عواقب قابل توجهی برای اقتصاد جهانی خواهد داشت، به‌طوري که این اختلال می‌تواند قیمت نفت را تا 50 دلار ظرف چند روز افزایش دهد.


 

           
 

در مدت 48 ساعت از بسته نگه داشتن تنگه هرمز، بازارهاي غربي دچار فروپاشي خواهند شد

"وردون داف" نظامي سابق آمريكايي در دوران جنگ ويتنام و نويسنده مشهور ويترنزتودي، در مقاله‌اي برای تبیین تهدید جمهوری اسلامی ایران برای بستن تنگه هرمز نوشت: ايران نه تنها قادر است تنگه هرمز را ببندد و هر كشتي نظامي و غيرنظامي را در صدها مايل دورتر از سواحل خود هدف قرار دهد، بلكه قادر است اين تنگه را تا زماني كه لازم باشد بسته نگه دارد، ظرف 48 ساعت از بسته نگه داشتن تنگه هرمز، بازارها و ارزهاي غربي دچار فروپاشي خواهند شد. وي تأكيد كرد: نتايج اقتصادي چنين اقدامي، غيرقابل جبران خواهد بود.

  

در همين راستا سال گذشته که زمزمه بسته شدن تنگه هرمز توسط ايران در جهان انتشار يافت، در حالی که تنها سه روز از تحریم نفتی ایران از جانب غرب گذشته بود تهدید ایران برای بستن تنگه هرمز باعث شد قیمت جهانی نفت که تحت تاثیر بحران یورو به کمتر از 90 دلار رسیده بود دوباره سه رقمی شد و به 101 دلار در هر بشکه رسید.         
 

پایگاه خبری داوجونز با اشاره به تهدید ایران برای بستن تنگه هرمز در پاسخ به فشارها و تهدیدهای غرب تصریح کرد: اگر تجربه تحریم نفتی 1973 تکرار شود، بهای هر بشکه نفت به 440 دلار در هر بشکه خواهد رسید.

          
 

تنگه هرمز اساساً يكي از بزرگترين برگ‌هاي برنده ايران است؛ چرا كه حتي با بستن موقتي و يا حداقل ناامن كردن اين آبراه به راحتي مي‌توان معادلات را چه در منطقه و چه در جهان به نفع خود تغيير دهد البته در مورد اين تصميم نهايي براي عملي كردن اين تهديد تنها مقام معظم رهبري  تصميم مي‌گيرند./

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علی مهدوی |

 

در جریان برگزاری اولین همایش ملی فعالان عرصه فرق، ادیان و مذاهب که چهارشنبه و پنجشنبه گذشته در قم برگزار شد، از نیم قرن فعالیت حجت الاسلام حاج شیخ محمد مدنی، مشهور به ناشر الاسلام گنابادی تجلیل شد.
 گروه فرهنگی مشرق - حجت الاسلام حاج شیخ  محمد مدنی، مشهور به ناشر الاسلام گنابادی را باید از با سابقه ترین عالمانی دانست که پرچم مبارزه با فرق انحرافی را بر افراشته و اکنون که بالغ بر هشتاد سال از عمر با برکت وی می گذرد، همچنان با تلاشی خستگی ناپذیر، دست از مبارزه با مدعیان دروغین ارشاد و مسند نشینان نارست درویشی و بدعت ها و انحرافات ایشان نکشیده است.

ایشان محضر عالمان صاحب نامی چون شیخ هاشم قزوینی، میرزا جواد تهرانی، سید ابوالقاسم خوئی و ... را در مشهد و نجف درک کرده و با بزرگانی چون علامه امینی (ره) ، آیت الله میلانی و شهید نواب صفوی و ...  ملاقات و مصاحبت داشته است. ناشر الاسلام گنابادی آنگاه که فضای دینی زادگاه خود را از سوی صوفیان گنابادی در خطر می بیند، ادامه تحصیلات خود در نجف اشرف را رها کرده و به گناباد باز می گردد. و به مبارزه با این فرقه و سران آن پرداخته و از رشد و نفوذ آن در میان مردم جلوگیری می کند. فعالیت های او هم اکنون در یکی از روستاهای نزدیک به گناباد ساکن بوده و محور فعالیتهای دینی و انقلابی در منطقه به شمار می رود. ایشان خاطرات خود را در دو کتاب در خانقاه بدخت چه می گذرد و مسجد و خانقاه منتشر کرده است. متن زیر شرح کوتاهی از یندگی ایشان به قلم خودشان می باشد.


 
 
 
محمد مدنی ناشر الاسلام گنابادی ساکن روستای خیبری در چهار کیلو متری مرکز شهرستان گناباد سال 1310 شمسی در این روستا متولد و پس از گذراندن دوران تحصیل ابتدایی نزد مرحوم پدرم حجت السلام حاج شیخ ذیبح ا... مدنی به تحصیل علوم عربی مشغول شد. سال 1324 شمسی برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس منتقل شد و کتاب های سیوطی و مغنی و مطول را نزد ادیب نیشابوری در زمینه ادبیات عرب فرا گرفت. وی در این باره می گوید "آقای ادیب برای هر درس شهریه می گرفت بعضی از طلاب در پرداخت ماهانه مشکل داشتند و تا تکمیل نمی شد آقای ادیب درس را شروع نمی کرد. یک روز طلاب رابه قناعت موعظه می کرد که بتوانند شهریه درس را سر هر ماه پرداخت نمایند و فقه در درس طلاب خوش حساب پیدا نشود سپس ادامه داد و گفت من که ادیب نیشابوری هستم در دوران طلبگی نان می خریدیم اما برای خورشت بودجه نداشتم یک آبنبات را در گوشه دهانم می گذاشتم و با یک آبنبات 5 لقمه را می جویدم نه اینکه آبنبات را بجوم که تمام شود. ایشان واقعا بر ادبیات عرب مسلط بود. وقتی یک دور مطول را نزد ایشان فرا گرفتم برای ینده پیام داد که مدنی دور دوم مطول را مجانا شرکت کند از او پول شهریه نمی خواهم. بنده جواب دادم من ادبیات عرب را برای فهم و درک قرآن کریم و فقه اهل بیت به اندازه کافی از باب مقدمه فراگیر شده ام و نمی خواهم درجا بزنم و ادیب الادباء باشم. جلدین لعمه را نزد مرحوم حاج میرزا احمد یزدی و مکاسب المسائل را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی بهره مند شد.


 

در ضمن در روز پنجشنبه و جمعه و سایر تعطیلات محضر استاد اخلاق آیه الله میرزا جواد آقای تهرانی تلمذ نمودم و کتابهای میزان المطالب و عارف و صوفی چه می گویند؟ و بهائی چه می گوید؟ محصول روزهای تعطیلی این حقیر است که قبل از چاپ تدریس می شود و در بعضی موارد مرحوم استاد دستور می داد که فلان کتاب در کتابخانه آستا قدس رضوی فلان مطلب را بیاورد و من اظهار داشتم که اوامر معظم له را  اجرا نماییم بخشی  عمده از الهیات منظومه حاجی سبزواری راهم محضر ایشان تلمذ نمودم. البته ایشان موارد انحراف  افکار حکیم سبزواری را تذکر می داد چون اصطلاحا به تفکیک اعتقاد داشت و سنخیت بین خالق مخلوق را قبول نداشت. پس از بهره مندی از علمای مشهد، برای اداامه تحصیلبه نجف اشرف رفتم. در نجف از درس اصول مرحوم آیه الله ابوالقاسم خوئی و روزها از درس فقه آیه الله سید محمود شاهرودی و آیه الله بجنوردی تلمذ می نمودم.

در دوران اقامت در نجف اشرف سیدی با قیافه ای  علمایی، ماه مبارک رمضان در مسجد مرحوم شیخ انصاری شب ها بعد از نماز مغرب و عشاء  و روزهای بعد از نماز عصر همه روزه  منبر می رفت. سبک منبرش نیز داستان سرائی و مدح صوفیها به اسم عرفا و سپس اهانت به مراجع تقلید با عنوان افراد قشری و ظاهر بین بود.

یک روز مرحوم شیخ عبد الحسین خراسانی فرزند استاد اخلاق حاج شیخ محمد علی قوچانی با چند  نفر از بازاریان نجف اشرف به حجره ی من آمدند و درد دل کردند که این سید روی منبر، شهر نجف اشرف را بهم ریخته است.شهری که حدود هزار سال قبل توسط مرحوم شیخ طوسی مرکز حوزه علمیه قرار گرفته و مرجعیت شیعه در این شهر مقدس پیشامان به جهان صادر می شود. مع الاسف  با مطالبی که این فرد بر سر منبر ابراز می دارد، در حال به آشوب کشیده شدن است ایشان به بنده اظهار داشتند که ما شنیده ایم  جنابعالی در مشهد مقدس نزد میرزا آقای تهرانی فلسفه خوانده اید. شما چند جلسه پای منبر این سید بروید و نقاط ضعفش را به دست بیاورید. بنده پیشنهاد آنان را پذیرفتم و شب با لباس مبدل پای منبرش رفتم و اسنادی علیه او تهیه کردم و با علاقه به علامه شیخ عبد الحسین امینی (ره) صاحب کتاب شریف الغدیر  نشان داده و با ایشان در این مورد مشورت کردم که فرمودند این افراد هوچی به دنبال این می باشند که با یکی از بزرگان مناظره کنند و سپس شایعه نمایند که ما شخصیت را محکوم کردیم. اما جنابعالی یک طلبه هستید، اگر شکست بخورید یک طلبه شکست خورده است و به حوزه صدمه وارد نمی شود و اگر او را شکست بدهید توی شهر نجف صدا می کند که طلبه خراسانی صدر عراقی را شکست داده است.

بالاخره یک روز بعد از منبرش بنده با شیخ عبد الحسین خراسانی معلم اخلاق و یک بازاری همراه او پشت سر او راه افتاده و پس از گذر از چند کوچه به در یک منزل رسیدیم سید مذکور وارد آن خانه شد و ما نیز همراه او وارد شدیم. وی گفت من راضی نیستم شما وارد شوید، من گفتم حضرت علی نیز راضی نیستند که تو علیه حوزه علمیه   سم پاشی می کنی و روی منبر به اسم عرفان و عرفا تبلیغ مخالفین شیعه را می کنی. سپس در داخل اتاق نشستیم؛ اول شیخ  عبد الحسین او را مقداری نصیحت کرد؛ سپس اینجانب وارد صحنه شدم و از کتاب منظومه حاج ملاهادی سبزواری صفحه ای را باز نمودم و گفتم: بخوان؛  گفت: من منظومه نخوانده ام کتاب کلمات مکتوبه ی مرحوم فیض کاشانی را باز کردم و گفتم: بخوان؛ دیدم این ناسیه بکلی پیاده است. گفتم تو که روی منبر علیه مراجع تقلید رجز خوانی داشتی واقعا با این بی سوادی که نه سواد فارسی داری و نه سواد عربی، از حضرت علی (ع) خجالت نمی کشی؟ ولی او سکوت کرد.
سپس آن بازاری بعضی اشعار کفر امیز او را قرائت کرد و...
بالاخره در کوچه و بازار صدا کرد که یک طلبه خراسانی او را محکوم نموده است در این گیرو دار عکسی از او منتشر شد که در ان عکس وی  نشسته و یک صوفی کشکول بدست بالای سر صدر عراقی ایستاده و شعر زیر در ان نقش بسته بود.
چه خوش باشد شراب از دست ساقی       بیاد اواست صدر عراقی

که در شهر نجف اشرف شایع شدآن سید صوفی است و بحمد ا... نیمه ماه فرار را بر قرار ترجیح داد و قبل از شب های قدر مدینه العلم نجف اشرف از شر وی راحت شد.

شروع مبارزه علیه صوفیان گنابادی
پس از اقامت چند ساله در نجف اشرف،‌تابستان سال 1337 شمسی به گناباد مراجعت نمودم و در روستای خیبری مستقر شدم. هنگامی  که ماه محرم فرا رسید، مشاهده کردم که روز 7 محرم هیئت های عزاداری حسینی، پای پیاده سر قبر ملاسلطان رفته و بدعت می گذارند. با بزرگان روستا مذاکره کردم و دیدم آنان به اصطلاح از گاو شاخ زن نور علیشاه ثانی، از بزرگان صوفی ها می ترسند. ماجرای اصلاح طلبان گاو شاخ زن نور علیشاه که برای ترساندن مخالفین صوفیان استفاده می شد از این قرار بود که وی کسی را کشت و دستور داد او را در آخورگاه بیندازند و پرونده را به این بهانه که گاوش او را شاخ زده است مختومه نمایند، و با همین صورت جلسه پرونده قتل مرحوم کربلایی سلطان احمدی مختومه گردید و از طرف دولت طاغوت کسی وارد بیدخت نشد و از کسی باز جوئی نشد. بنده از بزرگان روستای  خیبری نا امید شدم و سراغ توده مردم رفتم و شب 7 محرم در مسجد جامع، بین دو نماز در این زمینه صحبتی حماسی کردم. فریاد مردم بلند شد و ابراز کردند که ما را به زور سر قبر ملا سلطان می برند. گفتم این موضوع به خاطر آنست که شما اول صبح در منزل فلان شخص اجتماع می نمائید و از شما سوء استفاده  می شود. فردا صبح به این مجلس نروید و در عوض بروید به باغات خود که شما را نبینند و بدون شک دیگر کسی به دنبال شما در باغ ها نخواهد آمد.

بحمد الله این طرح که عملی شد و از آن به بعد دیگر هیئات حسینی به بیدخت و ر سر مزار قطب دراویش نرفتند و به همین دلیل سران خانقاه بدخت بدستور قطب حسن بیچاره صالح علیشاه به صحنه امدند و برای مقابله با من شروع با پرونده سازی و تبعید و زندانی کردن حقیرنمودند که این مسئله سر آغاز مبارزات اینجانب با فرقه منحرف دراویش  گنابادی و سران انان بود که شرح تفصیلی آن در حوصله ی این نوشته نیست.. .
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, توسط علی مهدوی |

 

 
آقای اوباما، اشتباه نکن! همه گزینه‌های ما هم روی میز است

 
 
سخنگوی نیروهای مسلح کشورمان با استهزای سخنان بعضی حاکمان صهیونیستی درخصوص تهدید جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت: فرماندهان ما، اختیار پاسخ فوری به هرگونه اقدام خصمانه دشمن را دریافت کرده‌اند و قدرت تفکر را از متجاوزان خواهند گرفت.
 

به گزارش جهان، سردار سید‌مسعود جزایری معاون ستاد کل نیروهای مسلح طی سخنانی گفت: مقاومت منطقه در حدی به بلوغ سیاسی رسیده است که در برابر رژیم‌های سلطه سر خم نخواهد کرد.

جزایری اعلام داشت: انگلیس و فرانسه، ارتجاع منطقه، آمریکا و صهیونیست ‌ها قطعا بازنده نهایی جنگ در سوریه هستند و این کشورها باید منتظر عواقب پشیمان کننده اقدامات تروریستی خود در سوریه

سخنگوی نیروهای مسلح در پایان خطاب به دولتمردان آمریکایی تاکید کرد: آقای اوباما، اشتباه نکن ما هم همه گزینه‌هایمان روی میز است. قبل از آنکه بیشتر از این در باتلاق منطقه گرفتار شوید به سرزمین خود بازگردید.

باشند.

رئیس ستاد تبلیغات دفاعی کشور تصریح کرد: تروریست‌های سرگردان دست پرورده رژیم‌های سلطه و دولت‌های دون صفت منطقه، به زودی لوله‌های تفنگ خود را به روی اربابان خود خواهند گشود و اگر قرار بود دولت و مردم سوریه در برابر اقدامات تروریستی تسلیم شوند، مدتها قبل این اتفاق افتاده بود.

جزایری در بخش دیگر سخنانش با استهزاء سخنان بعضی از حاکمان صهیونیستی در خصوص تهدید جمهوری اسلامی ایران اذعان داشت: فرماندهان ما، اختیار پاسخ فوری به هرگونه اقدام خصمانه دشمن را دریافت کرده‌اند و قدرت تفکر را از متجاوزان خواهند گرفت.

وی یادآور شد: دوره تهدید و ارعاب و بازی‌های کودکانه چماق و هویج گذشته است و چنانچه رژیم‌های زیاده خواه و سلطه گران درک درستی از شرایط امروز جهان و منطقه نداشته باشند به مشکلات فراوان و غیر قابل پیش‌بینی مواجه خواهند شد.

وی افزود: جمهوری اسلامی ایران مردمی ترین نیروهای مسلح جهانی را در اختیار دارد و دشمنان ما به خیال باطل خود تلاش می‌کنند با دروغ سازی هایی که هرازگاهی علیه سپاه و بسیج راه می‌اندازند، ذهن جامعه را نسبت به آنها مخدوش سازند. این در حالی است که نظر‌سنجی‌ها افزایش محبوبیت نیروهای مسلح را در کشورمان نشان می‌دهد.

جزایری اظهار داشت: به حول و قوه الهی، انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92، در کمال آرامش انجام خواهد

فرماندهان ما، اختیار پاسخ فوری به هرگونه اقدام خصمانه دشمن را دریافت کرده‌اند و قدرت تفکر را از متجاوزان خواهند گرفت.

شد و در این زمینه نیروی انتظامی در چارچوب وظایف محوله، مقدمات لازم را فراهم آورده است و در برابر هر ضربه، ضربه خواهیم زد لذا آن دسته از رژیم‌ها که به دنبال راه‌های غیرمتداول هستند بدانند که در عرصه‌های سخت و نرم، عزم ما جدی است.

معاون امور بسیج و فرهنگ دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح افزود: جوانان غیور و فرهیخته ایران اسلام بسیاری از ناممکن‌ها را ممکن کرده‌اند و آینده برای ما کاملا روشن و پیروزی در عرصه‌های مختلف از هر جهت دست یافتنی است. مصداق بارز این سخن، آب در هاون کوبیدن دشمنان جمهوری اسلامی ایران است که بیش از سی سال است به گونه تمسخر آمیزی ادامه دارد و البته به خاطر انجام این عمل مضحک و بیهوده ما برای آنها متاسفیم.

سخنگوی نیروهای مسلح در پایان خطاب به دولتمردان آمریکایی تاکید کرد: آقای اوباما، اشتباه نکن ما هم همه گزینه‌هایمان روی میز است. قبل از آنکه بیشتر از این در باتلاق منطقه گرفتار شوید به سرزمین خود بازگردید

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط علی مهدوی |

 

 
  اين تصاوير در حالي منتشر مي‌شود كه هيچ شرحي براي آن نمي‌توان نگاشت.


















 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, توسط علی مهدوی |
بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده اند گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدمکشی، قتل و کشتار بوده است .
کد خبر: ۸۷۱۴۴
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۴:۲۷
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه جمهوری اسلامی بوده اند گویا این جماعت ،مظلومان و ساکتان تاریخ ایران بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است شاید تاکنون فکر می کردید بهائیت ، یکی از فرقه های انحرافی است و توسط کانونهای استعماری ایجاد شده است .

سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.


« فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت

ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.

شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .

او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:

1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.



 

بهائیت

یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که اين زمان بعنوان مبداء تاريخ بابيان موسوم به «تاريخ بديع» شمرده مي‌شود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئيه 1850 به قتل رسيد.


 

او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعي نسخ اسلام و نزول ديني جديد شد. از اينرو، مسلمانان، حتي اهل تسنن، بهائيان را جزو فرق اسلامي بشمار نمي‌آورند.



 
علی محمد شیرازی بنیانگذار فرقه ضاله بابیت
 

باب در 27 شعبان 1266 هجری قمری در تبریز با درایت قاطعانه مرحوم امیر کبیر اعدام گشته و فتنه بابیان موقتا خاموش شد.

شورش‌هاي بابيان اوّليه در نخستين سال سلطنت ناصرالدين شاه و صدارت ميرزا تقي خان اميرکبير، خوش‌نام‌ترين وزير تاريخ معاصر ايران، در کنار شورش‌هاي بزرگ و کوچک محلي که اندکي پيش يا پس از مرگ محمد شاه ( ششم شوال 1264/ 4 سپتامبر 1848 ) سراسر ايران را فراگرفت، و بزرگترين‌شان شورش محمدحسن خان سالار در خراسان بود، بخشي از سناريوي ايجاد آشوب در ايران با هدف متزلزل کردن حکومت مرکزي بود.


 
محل تیرباران باب در تبریز
 

اميرکبير با تدبير يا سرکوب قاطع اين شورش‌ها را مهار و خاموش کرد. فريدون آدميت، که در ميان محققين فوق در زمينه بابي‌گري صاحبنظرترين است، سرکوب قاطع شورش‌ بابيان را از افتخارات کارنامه امير مي‌داند. اين فتنه با درايت و قاطعيت اميرکبير فرونشانده شد و به تبع آن در 27 شعبان 1277 علي‌محمد باب نيز، به دستور امير، در ميدان ارگ تبريز تيرباران شد.


 
میرزا تقی خان امیر کبیر مبارز اصلی با فرقه بابیت

 
پس از سرکوب فتنه باب ، این فرقه ضاله به يک فرقه مخفي تروريستي بدل شدند و نام خود را بعنوان« بنيانگذاران تروريسم جديد» در تاريخ ايران ثبت کردند. نقشه ترور شاه و اميرکبير و امام جمعه از توطئه‌هايي بود که کشف شد.

مرگ باب باعث دعوای میان دو تن از مدعیان جانشینی او شد ، این اختلاف میان به درگیری های خونین دو مدعی انجامید ، یکی از آنان ميرزا حسينعلي نوري و دیگری برادر او ، ميرزا يحيي صبح ازل بود.

علی محمد باب طبق وصیتش میرزا یحیی معروف به صبح ازل را جانشین خود قرار داده و وظیفه تکمیل کتاب بیان را به او محوّل کرده بود.میرزا یحیی و حسینعلی بهاء دو برادر بودند و پس از اعدام باب حسینعلی تا مدت ها خود را از پیروان میرزا یحیی می دانست تا اینکه در مدت اقامت در ادرنه اختلافاتی میان دو برادر بوجود آمد و آتش کدورت بین آنها شعله ور شد و سرچشمه این اختلافات چیزی نبود جز ریاست. بالاخره در سال چهارم اقامت در ادرنه در سال ۱۲۸۹ ه.ق حسینعلی بها ادعای جانشینی باب را کرد و همین منجر به جدایی و دو دستگی دو برادر و پیروان آنها شد.پیروان میرزا یحیی (صبح ازل) به ازلیه و پیروان حسینعلی بهاء به بهائیه نامیده شدند.


 
یحیی صبح ازل بنیانگذار شاخه ازلی در بابیت
 

پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شده‌است، گشتند.آنها در ابتدا از میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود پیروی میکردند ولی پس از چندی در سال ۱۸۶۳ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) که سمت معاونت برادرش را داشت از او برید و خود را من یظهره‌الله معرفی کرد.دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. اما حسینعلی که خود را بهاء الله می خواند به فعالیت شدیدی دست زد و بهائیت را پدید آورد.


 

آدمکشی ، قتل و کشتار کار اصلی بهائیان

آدمکشی ، قتل ، ترور و قساوت را از اولين روزهاي پيدايش بابي‌گري در ميان اعضاي اين فرقه مي‌توان ديد. به‌نوشته فريدون آدميت، بابي‌ها در جريان شورش‌هاي خود در دوران ناصري، با مردم و نيروهاي دولتي رفتاري سبعانه داشتند و «اسيران جنگي» را «دست و پا مي‌بريدند و به آتش مي‌سوختند.» قساوت و سبعيت فوق‌الذکر را در ماجراي قتل شهيد ثالث (حاج ملا محمد تقي برغاني، 17 ذيقعده 1263ق.)، عمو و پدر همسر قرةالعين، نيز به‌روشني مي‌توان مشاهده کرد.

قتل های انجام شده توسط بهاییان را می توان به پنج گروه مي‌توان تقسيم کرد: اوّل، قتل‌هاي سياسي؛ دوّم، قتل برخي شخصيت‌هاي مسلمان که تداوم حيات ايشان براي بهائيت مضر بود؛‌ سوم، قتل بابيان مخالف دستگاه ميرزا حسينعلي نوري (به‌طور عمده ازلي‌ها)؛ چهارم،‌ قتل بهائياني که از برخي اسرار مطلع بودند يا به دلايلي تداوم حيات ايشان مصلحت نبود؛ پنجم، قتل بنا به اغراض شخصي سران فرقه بهائي.


تروريسم سياسي

تروريسم سياسي در تاريخ معاصر ايران از اواسط دهه 1840 م./ 1260 ق. با بابي‌گري آغاز شد و چنان با بابي‌گري پيوند خورد که در دوران متأخر قاجار نام «بابي» ‌و «تروريست» مترادف بود. مي‌دانيم که بابي‌ها ترور اميرکبير را طراحي کردند و در 28 شوال 1268 ق./ 15 اوت 1852 م. به ترور نافرجام ناصرالدين شاه دست زدند که به دستگيري گروهي از ايشان انجاميد. از آن پس اين رويه در ايران تداوم يافت و به‌ويژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت.

فعاليت‌هاي تروريستي دوران انقلاب مشروطه و پس از آن با نام سردار محيي (عبدالحسين خان معزالسلطان)، احسان‌الله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتح‌زاده، ابراهيم خان منشي‌زاده و محمد نظر خان مشکات‌الممالک در پيوند است .


 
عبدالحسين خان معزالسلطان (سردار محيي) و ميرزا عليمحمد خان تربيت
 

فعاليت‌هاي مخفي اسدالله خان ابوالفتح‌زاده (سرتيپ فوج قزاق) و ابراهيم خان منشي‌زاده (سرتيپ فوج قزاق) و محمدنظرخان مشکات‌الممالک از سال 1323 ق. و با عضويت در انجمن مخفي معروف به بين‌الطلوعين آغاز ‌شد که جلسات آن در خانه ابراهيم حکيمي (حکيم‌الملک)، نخست‌وزير بعدي دوران پهلوي، برگزار مي‌شد و بسياري از اعضاي آن بابي ازلي و تعدادي بهائي بودند.


 
ابراهیم حکیمی (حکیم الملک)
 

اين همان نکته‌اي است که آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني بسيار دير (پنج سال بعد) متوجه شدند و مازندراني در نامه به حاجي محمدعلي بادامچي به آن اشاره کرد.

از ذيقعده 1323 ق. اين فعاليت با عضويت اسدالله خان ابوالفتح‌زاده و برادرش سيف‌الله خان و ابراهيم خان منشي‌زاده در «انجمن مخفي دوّم» تداوم يافت. در اين انجمن سيد محمدصادق طباطبايي (پسر آيت‌الله سيد محمد طباطبايي)، ناظم‌الاسلام کرماني و آقا سيد قريش (از اعضاي بيت سيد محمد طباطبايي) و شيخ مهدي (پسر آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري) عضويت داشتند.

در همين زمان گرايش‌هاي تروريستي برخي از اعضاي اين انجمن کاملاً مشهود بود. براي مثال، در يکي از جلسات انجمن مسئله قتل آيت الله سيد عبدالله بهبهاني مطرح شد که با مخالفت سيد محمد صادق طباطبايي مواجه گرديد. اندکي بعد، ارباب جمشيد جمشيديان (دوست صميمي و محرم اردشير ريپورتر) به عضويت اين انجمن درآمد.


 
آیت الله سید عبدالله بهبهانی
 

گروه تروريستي فوق سرانجام شکل نهايي خود را يافت و به عمليات آِشوبگرانه و تفرقه‌افکنانه‌اي چون ترور نافرجام شيخ فضل‌الله نوري (16 ذيحجه 1326ق.) دست زد. عامل اين ترور کريم دواتگر بود که دستگير شد. در اين رابطه افراد ديگري نيز دستگير شدند. يکي از ايشان ميرزا محمد نجات خراساني، عضو فرقه بهائي، بود که به ارتباط با سفارت انگليس و به عنوان شخصيتي فاسد شهرت داشت. نجات نيز عضو کميته بين‌الطلوعين بود. به‌گفته تقي‌زاده، اسمارت، نماينده سفارت انگليس، در جلسات بازجويي از محمد نجات شرکت مي‌کرد و مواظب بود که «نتوانند به ميرزا محمد زور بگويند.» طبق گزارش 15 ژانويه سِر جرج بارکلي به سِر ادوارد گري، وزير خارجه انگليس، در جريان اين بازجويي‌ها کريم دواتگر تلويحاً حسينقلي خان نواب، برادر عباسقلي خان کارمند سفارت انگليس، را به ترور مربوط کرد. حسينقلي خان نواب نيز از نزديکان و محارم اردشير ريپورتر، رئيس شبکه اطلاعاتي حکومت هند بريتانيا در ايران، بود.


 
کريم دوانگر
عامل ترور نافرجام شيخ فضل الله نوري پس از بازداشت

 

در اوّل جمادي‌الثاني 1327ق. ابوالفتح‌زاده و منشي‌زاده، به‌همراه زين‌العابدين خان مستعان‌الملک، گروه تروريستي جديدي تشکيل دادند موسوم به کميته جهانگير. ابوالفتح‌زاده و مستعان‌الملک و ميرزا محمد نجات از جمله اعضاي «محکمه انقلابي» بودند که حکم مرگ شيخ فضل‌الله نوري را صادر کردند. دادستان اين محکمه شيخ ابراهيم زنجاني بود که تحت‌تأثير ميرزا مهدي خان غفاري کاشي (وزير همايون)، عضو فرقه بهائي، قرار داشت.


 
شیخ فضل الله نوری و سید عبدالله بهبهانی
 دو تن از علمای اسلام که بهائیان مورد ترور قرار دادند
 

در رجب 1328ق. حادثه قتل سيد عبدالله بهبهاني رخ داد که عاملين آن وابستگان شبکه تروريستي ابوالفتح‌زاده و منشي‌زاده بودند. يکي از ضاربين بهبهاني فردي به‌نام حسين ل‍له بود که بعدها با ابوالفتح‌زاده و منشي‌زاده و مشکات‌الممالک در کميته مجازات همکاري کرد. پس از اين واقعه، ابوالفتح‌زاده به اروپا گريخت، مدتي بعد به ايران بازگشت و به‌عنوان متصدي گردآوري ماليات منطقه ساوجبلاغ و شهريار منصوب و اندکي بعد معزول شد.


 
حسین للـه
 از ضاربان آیت الله بهبهانی


 

ترور نافرجام ناصرالدین شاه

در شوال 1268 سوءقصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از بابیان پیش آمد ولی نا کام ماند و به دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد وتحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام شد.
اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیاری ، موید این نقش بوده و منابع بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا حسینعلی نوری در" تنبیه النائمین " این نسبت را تایید کرده اند.


 
ناصرالدین شاه قاجار
 

عزیه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران وکارگزارانش بیان نموده و ازایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعدانتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد : میرزاابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوخود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد...  ، اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد .

میرزا ،جوان بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و تعداد کثیری بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم ، حسینعلی بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید: "این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد، حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند.


قتل میرزا اسدالله بیان

یکی از اولین قتل‌های سران بهائیت قتل میرزا اسدالله دیان است. میرزا اسدالله دیان کاتب بیان و سایر مکتوبات علی‌محمد باب و از بابیان «حروف حی» بود و بسیاری از اسرار پیدایش بابی‌گری را می‌دانست. او به‌دستور میرزا حسینعلی بهاء‌ به قتل رسید. میرزا آقاخان کرمانی (بابی ازلی و داماد میرزا یحیی صبح‌ازل) می‌نویسد:‌ میرزا حسینعلی چون میرزا اسدالله دیان را « مخل خود یافت،‌ میرزا محمد مازندرانی پیشخدمت خود را فرستاده او را مقتول ساخت.»


نصیر بغدادی آدمکش حرفه ای
 

ادوارد براون، استاد دانشگاه کمبریج، به فردی به‌نام نصیر بغدادی معروف به مشهدی عباس (ساکن بیروت) اشاره می‌کند که آدمکش حرفه‌ای و مزدور میرزا حسینعلی بهاء و عباس افندی بود و به‌دستور ایشان چند نفر را کشت از جمله ملا رجبعلی قهیر، برادرزن علی‌محمد باب، را که از برخی اسرار پیدایش بابی‌گری مطلع بود.


 
ادوارد براون نویسنده کتابهای مختلف درباره تاریخ ایران
 

براون، همچنین، به فعالیت‌های تبلیغی سه بابی ازلی در عکا اشاره می‌کند و می‌نویسد بهائیان عکا تصمیم گرفتند ایشان را از میان بردارند. آنان ابتدا خواستند این مأموریت را به نصیر بغدادی محول کنند ولی بعد منصرف شدند زیرا احضار نصیر از بیروت ممکن بود راز قتل را آِشکار کند. لذا، در 12 ذیقعده 1288 ق. هفت نفر از بهائیان به خانه افراد فوق در عکا ریختند و سید محمد اصفهانی و آقاجان کج‌کلاه و میرزا رضاقلی تفرشی را کشتند. حکومت عکا بهاء و پسرانش، عباس و محمدعلی افندی، و میرزا محمدقلی، برادر بهاء، و تمامی بهائیان عکا، از جمله قاتلین، را دستگیر کرد. بهاء و پسران و خویشانش شش روز زندانی بودند، سپس قاتلین شناخته شده و در دادگاه به حبس‌های طولانی (7 و 15 سال) محکوم شدند.


قتل حاج شيخ زکريا نصيرالاسلام

حاج شيخ زکريا انصاري دارابي، ملقب به نصيرالاسلام، فرزند حاج شيخ عبدالرحمان انصاري و وي فرزند شيخ ابوعلي و ايشان از فرزندان شيخ عبدالصمد انصاري و او فرزند شيخ بها الدين انصاري مي باشد . پس از دو حلقه نسب او به عماد انصاري و وي به كمال الدين انصاري مي رسد كمال الدين انصاري از فرزندان يكي از صحابه معروف پيامبر گرامي اسلام يعني جابر بن عبدالله انصاري است.

ایشان از سران مجاهديني بود که به فتواي حاج سيد عبدالحسين مجتهد لاري به جهاد عليه استعمار انگليس و عوامل داخلي ايشان دست زد و در اين زمينه سهمي بزرگ داشت. ایشان از شاگردان آخوند ملا محمدکاظم خراساني و شيخ عبدالله مازندراني و حاجي ميرزا حسين تهراني (نجل خليل) و حاج سيد عبدالحسين مجتهد لاري بود و، به‌نوشته رکن‌زاده آدميت، «در شهرستان‌هاي داراب و فسا و لار و ني‌ريز عليه مستبدين قيام مسلحانه کرد و به نشر افکار آزاديخواهي و استحکام مباني مشروطه ايران کوشيد» و در رکاب مجتهد لاري جهاد کرد. مساعي وي چنان ارجمند بود که آخوند خراساني «يک حلقه انگشتري فيروزه و اجازه مجاهده در راه آزادي براي او فرستاده و او را در اجازه‌نامه نصيرالاسلام خواند.»


 
مقبره نصیرالاسلام از شهدای مبارزه با بهائیت در روستای نوایگان داراب
 

مبارزات  اين شيخ مجاهد را مي توان به دو بخش جداگانه تقسيم نمود :

1-مبارزه با انحرافات اعتقادي و مقابله با هر نوع تفكر ضد ديني از جمله جنگ و مبارزه با فرقه ضاله بهائيت .

2-مبارزه با انحرافات و كجرويهاي اجتماعي از جمله مبارزه با قوام الملك ظالم و برخي از خوانين منطقه .

 نسبت به مبارزه با گروه اول لازم است بدانيم كه در آن زمان در بعضي از مناطق استان فارس پيروان فرقه گمراه بهائيت وجود داشتند من جمله در : 1- نواحي آباده 2- شهرستان سروستان 3- شهرستان نيريز

 مرحوم شيخ زكريا پس از اطلاع از وجود اين عده در شهرستان نيريز با عده اي از ياران خود به آنجا مسافرت نمود و پس از تلاش بسيار زياد جهت ارشاد و راهنمايي آنان جهت توبه، از آن عده درخواست نمود كه حاضر است با آنها به مناظره و بحث علمي – اعتقادي بپردازد اما آنان به هيچ وجه راضي به اين كار نشده و مخالفت نمودند.در نتيجه اين اختلافات و در گيريها 28 نفر از سران لجباز آنان به دست شيخ ذكريا به هلاكت رسيدند . مبارزه با اين عده تا آخرين لحظات عمرش ادامه داشت.

 رکن‌زاده آدميت درباره شهادت این شیخ مینویسد:‌

«اين است که نصيرالاسلام با گروهي از تفنگچيان مجاهد در راه تعقيب و تنکيل ستم‌پيشگان بي‌آزرم و فرقه بهائي، که در شهر ني‌ريز جمعيت و نفوسي داشتند، بيش از پيش کوشيد و آن‌ها هم در پي انتهاز فرصت بودند تا او را از ميان بردارند و همين که فرصت به‌دست آمد دو نفر از تفنگچيان او را، که يوسف و جعفرقلي نام داشتند، به‌وسيله تطميع و تحميق وادار به قتل او کردند. و در ماه رجب سال 1331 ق. پس از فراغت از غسل روز جمعه هنگام خروج از گرمابه... به‌وسيله شليک سه تير تفنگ شهيدش کردند. و آن وقت 52 سال داشت. »


قتل سيد ابوالحسن کلانتر سيرجان

قتل سيد ابوالحسن کلانتر سيرجان (1324ق) از قتل‌هاي جنجالي بهائيان است. بهائيان به تحريک مخالفين سيد ابوالحسن کلانتر (اسفنديارخان رئيس طايفه بوچاقچي، شاهزاده حاج داراب ميرزا از مالکين محل و سيد حسين قوام‌التجار از متنفذين سيرجان) پرداختند و در نتيجه در جريان يک ميهماني کلانتر سيرجان در تاريکي شب به قتل رسيد. اين ماجرا به شورش مردم سيرجان عليه بهائيان انجاميد و مردم، که منابع بهائي ايشان را «چند هزار نفر عوام کالانعام» مي‌خوانند، سيد يحيي سيرجاني (بهائي عامل قتل کلانتر) را کشتند.


قتل محمد فخار

قتل محمد فخار نيز از قتل‌هايي است که سروصداي فراوان به پا کرد. بهائيان، به‌دستور محفل بهائیت در يزد، فرد فوق را ، که گويا به بهائي‌گري اهانت مي‌کرد، کشتند و جسد او را سوزانيدند. در اين رابطه ابتدا عامل مستقيم قتل، سلطان نيک‌آئين، دستگير شد و سپس 12 نفر از معاريف بهائيان يزد، از جمله محمدطاهر مالميري و ميرزا حسن نوش‌آبادي و حسين شيدا، به اتهام مشارکت در قتل زنداني شدند. پس از هفت ماه پرونده متهمين به تهران ارسال شد. هر چند اتهام اين گروه قتل بود ولي در زندان تهران در «محل کم جمعيت و آبرومندي که مختص به اشراف و اعيان» بود محبوس شدند و با سران اکراد و الوار و خوانين بختياري معاشر بودند و حتي مدير زندان را تبليغ مي‌کردند. بهائيان در دادگاه به مظلوم‌نمايي فراوان دست زدند و از جمله مالميري چنين گفت‌:

هواي يزد خشک است و کله‌هاي اهل يزد تمام خشک است و يک تعصبات لامذهبي جاهلانه‌اي دارند که در ساير ولايات نيست. اهل يزد عموماً قتل ما بهائيان را واجب مي‌دانند و مال ما را حلال و هر گونه تهمتي و اذيتي را در حق ما ثواب مي‌دانند و به عقيده باطل خود بهشت مي‌خرند.
تمامي اعضاي اين گروه، به‌جز سلطان نيک‌آئين، پس از 14 ماه حبس در تهران، با اعمال نفوذ بهائيان مقتدر پايتخت، تبرئه شدند. رياست اين دادگاه را فردي به‌نام عاصمي و وکالت بهائيان را فردي به‌نام دادخواه به عهده داشتند. هر چند منابع بهائي مي‌کوشند تا اين ماجرا را «تهمت» جلوه دهند، ولي محکوم شدن سلطان نيک‌آئين، به‌رغم اعمال نفوذ فراوان بهائيان، ثابت مي‌کند که مجرم بوده است. عبدالحسين آيتي با اشاره به قتل محمد فخار و موارد ديگر مي‌نويسد:

خدا نيارد روزي که ميدان براي بغضاء و شحناء ايشان باز شود. آن وقت است که چند نفرشان در شاهرود آدم مي‌کشند (در واقعه 1324 فتنه بابي‌هاي شاهرود) يا مانند سلطان باروت‌کوب [نيک‌آئين] و چند تن اهل محفل روحاني در يزد محمد کوزه‌گر [فخار] را در کوره مي‌سوزانند يا ذکرالله و عبدالحق نامي خود را در بين مهاجرين روسيه انداخته، در آذربايجان آتشي برافروختند که نمرود از آن شرم مي‌برد.


کشتار ابرقو

واقعه جانگداز "ابرقو" بارزترین نمونه سبعیت تشکیلات بهائیت است که در تاریخ ماندگار شده است. شرح چگونگی وقوع جریان به اختصار در کتاب "فجایع بهائیت" یا "واقعه ابرقو" تألیف آقای حسین خراسانی آورده شده است.

پس از مرگ عبدالبهاء ، شوقی افندی با یاری مادرش به جانشینی او رسید. شوقی در دانشگاه امریکایی بیروت تحصیل کرده و سپس به آکسفورد برای ادامه تحصیل رفته که با مرگ عبدالبها تحصیل را ناتمام گذاشته بود.



 
شوقی افندی ، جانشین عبدالبها و آمر قتل عام ابرقو
 

شوقی از لندن دستور تبلیغات همه جانبه و گسترده بهایئت را در ایران صادر نمود ، تشکیلات بهائیت در ایران به دنبال دریافت این دستور، تمامی همت خود را جزم کرد تا با جذب حداکثری از مردم به ویژه جوانان به خواسته سرکرده خود برسد.

محفل بهائیت یزد، به ریاست شخصی به نام « سلطان نیک آیین »، روستای ابرقو را به عنوان هدف انتخاب کرد و محفل اسفند آباد یزد به ریاست « میرزا حسن شمسی » را مأمور اجرای آن کرد و برای شروع اقدامات تبلیغی ، از محفل تهران تقاضای اعزام مبلغ کرد .

با اعزام « سلیمان سلیمی» به عنوان مبلغ، فعالیت ها آغاز شد اما هرچه تلاش کردند نتیجه ای در بر نداشت لذا تبلیغات با مخالفت جدی مردم منطقه روبرو شد و شکست خورد و مبلغ مذکور به ناچار به تهران بازگشت.

با طرح نقشه جدیدی برای اعزام مبلغ این بار یک بهایی با پوشش در حرفه دوچرخه سازی به ابرقو رفته و با تبلیغ یک شبکه سه نفره در ابرقو ایجاد می کند که سرانجام او نیز با روشنگری های واعظ ابرقو توسط مردم شناخته می شود و با همسر خود نیمه شب با یک موتور سیکلت از ابرقو فرار می کند.

 « میرزا حسن شمس » رییس محفل اسفند آباد یزد از مردم ابرقو کینه مند شد ، برای ابر سوم مبلغ دیگری با نام « عباسعلی پور مهدی » را مامور کرد تا به ابرقو رفته و به تبلیغ بهائیت بپردازد.
عباسعلی با گرفتن مبلغ هنگفتی به انوان پیش پرداخت با پوشش پیله ور به منطقه ابرقو رفته و چون سیار بود به روستاهای اطراف سرک کشیده و تبلیغ بهائیت میکرده است.

در یکی از روستاهای اطراف ابرقو به نام رباط، خانمی موحد و معتقد به نام صغری که 56 سال داشت، به همراه فرزندان خردسالش زندگی می کرد که عباسعلی پور مهدی، وی را سدی در برابر تشکیلات بهائیت می دانست و با گزارشاتی که به محفل یزد ارائه کرد، محفل را وادار کرد تا دستور قتل این خانم و فرزندان بیگناهش را صادر کند.

با دستور محفل بهائیت این خانواده شش نفره در شب سیزدهم دی ماه 1328 به دست « محمد علی شیروانی » به طرز فجیعی قتل عام شدند .

این قاتل بی رحم بهایی به همراه چند تن از یاران خود به خانه این زن شجاع یورش برده و ابتدا 3 دختر او را با بیل و تبر هیزم شکنی مثله کرده و سپس در جنایتی دیگر این زن را به همراه دو پسر خردسال دیگرش قطعه قطعه می کنند.

چند ماه پس از متواری شدن جنایتکاران ، دستگاه قضایی رژیم پهلوی آنها را دستگیر می کند و با توجه به اعترافات صریح شیروانی ، و علیرغم تمام تلاش تشکیلات بهایئت برای ایجاد انحراف در آن ، در نهایت شیروانی در ملا عام اعدام شد و مابقی جنایتکاران زندانی شده و با فشار تشکیلات محفل بهائیان امریکا در شهریور 1331 آزاد شدند.

اما اسرار این قضیه مدتهای زیادی مخفی مانده بود تا در سال 1384 متن کیفر خواست این قتل عام توسط کیهان منتشر می شود.


کمیته مجازات

کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوق الدوله در سال 1295 ش ، و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد و تنها پنج ماه (تا پائیز 1296) فعالیت کرد.

وجه بهائی بودن اعضای کمیته مجازات، و نقش مخفی و قابل توجهی که فرقه ضاله بهائیت در این ایام و در راستای تحقق سیاست های استعماری بریتانیا بر عهده داشت، مسأله مهم و قابل تأملی است. عملیات تروریستی و قتل های پشت سر هم دوران مشروطه، از مهم ترین عوامل در ایجاد یک بحران عظیم و عمیق است، که تأثیرات روانی و تبلیغی و فرهنگی عظیمی برجای گذاشت؛ و در فاصله چهار سال، آنچنان بی تفاوتی در جامعه به وجود آورد، و ساخت سیاسی کشور را چنان خنثی و آلوده کرد، که در نهایت با هجوم چند صد نفر قزاق به سرکردگی رضا خان میر پنج از قزوین، پایتخت کشور به سادگی و بی هیچ مقاومتی به تصرف آنها درآمد، و با سقوط حکومت قاجار، مشروطیت به سرنوشت شوم دیکتاتوری پهلوی دچار شد.


 
نمونه ای از بیان نامه (اعلامیه) کمیته مجازات
 

بنیانگذاران و اعضای اصلی این کمیته از افرادی چون سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده"، سرتیپ "ابراهیم خان منشی زاده"، "محمد نظر خان مشکات الممالک"، "احسان الله خان دوستدار"، "میرزا محمد خان نجات خراسانی"، سردار "محیی" (برادر میرزا کریم خان رشتی، جاسوس معروف انگلیس) "کریم دواتگر" و "میرزا علی اکبر ارداقی" تشکیل می شد، که زندگینامه ی همه آنها به شدت آلوده و اکثر آنها از پیروان فرقه ی بهائیت بودند. هسته ی مرکزی کمیته مجازات، "ابوالفتح زاده" (به عنوان رئیس کمیته) و "منشی زاده" و "مشکات الممالک" بودند؛ و مهدی بامداد در کتاب شرح رجال ایران، سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" را از پیروان فرقه ی بهائیت معرفی می کند. این موضوع را عبدالله متولی، نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید می کند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکات الممالک را هم پیرو این فرقه می داند.

يکي از قربانيان اين کميته ميرزا عبدالحميد خان متين‌السلطنه ثقفي، مدير روزنامه عصر جديد، بود که در روزنامه مظفري بوشهر (شماره‌هاي 67 و 68 مورخ شعبان 1322ق.) مقاله‌اي تند عليه اردشير ريپورتر منتشر کرده بود.



 
ميرزا عبدالحميد خان متين‌السلطنه ثقفي، مدير روزنامه عصر جديد
 

ترورهای مرموز و به هم پیوسته ای است که با محوریت "کمیته مجازات" صورت می گرفت؛ مانند ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری توسط یکی از سرکردگان کمیته مجازات به نام کریم دواتگر، و پس از آن ترور افرادی چون سیّد عبدالله بهبهانی. به عبارت بهتر باید گفت، برنامه آشوبگری و ترور این گروه، زمانی آغاز شد که هنوز مشروطه خواهی بهار خود را سپری می کرد و مردم و انقلابیون در اوج خوش بینی به مشروطیت بودند و هنوز مقوله ای به نام سرخوردگی مطرح نبود. این افراد به هیچ وجه و با هیچ معیاری از نیروهای انقلابی یا سرخوردگان مشروطه نبودند. اما عامداً و آگاهانه، در اعلامیه های کمیته مجازات تلاش می شد، تا انگیزه آنها دینی و انقلابی وانمود شود.

این کمیته در ظاهر با حفظ شعارهای انقلابی پس از ترور اسماعیل خان ، رئیس سیلوی تهران ، سایر مسئولان را به قتل تهدید کرد.

مدتی بعد، اعضای کمیته شناسائی و چند تن از ایشان دستگیر شدند. "ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" در 26 ذیقعده 1336 قمری، به شکلی مرموز در سمنان به قتل رسیدند و "احسان الله خان دوستدار" به قفقاز گریخت. "مشکات الممالک" نیز پس از مدت کوتاهی آزاد شد.

در زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات، فرقه ی بهائی در دستگاه نظمیه، از چنان نفوذی برخوردار بود که بتواند پرونده را به شیوه دلخواه خود فیصله دهد. نفوذ بهائیان در نظمیه، از زمان ریاست "کنت دو مونت فورت" بر نظمیه تهران آغاز شد. "عبدالرحیم ضرابی" (بهائی کاشانی)، معاون او و کلانتر تهران بود و به این دلیل به عبدالرحیم خان کلانتر شهرت داشت.

پس از دستگیری اعضای کمیته ی مجازات، احمد خان صفا، مسئول پرونده فوق در نظمیه، به شکلی مرموز به قتل رسید. در این زمان، گروهی به نام "کمیته سیمرغ"، طی اطلاعیه ای خطاب به رئیس الوزرا، قتل "صفا" را ناشی از مماشاتی دانست، که دولت در قبال بهائیان در پیش گرفته.


خیانت در نهضت جنگل توسط بهائیت

حسان‌الله خان دوستدار، چهره سرشناس تروريستي که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتاي سرخ» را عليه ميرزا کوچک خان هدايت کرد، به يکي از خانواده‌هاي سرشناس بهائي ساري (خانواده دوستدار) تعلق داشت و سردار محيي (عبدالحسين خان معزالسلطان)، همدست او، از اعضاي خاندان اکبر بود که برخي از اعضاي آن، به‌ويژه ميرزا کريم‌خان رشتي، به رابطه با اينتليجنس سرويس انگليس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران ميرزا کريم‌خان رشتي و سردار محيي، مبصرالملک و سعيدالملک، را به‌عنوان بهائي فعال مي‌شناسيم. فتح‌الله اکبر (سردار منصور و سپهدار رشتي) پسرعموي ايشان است که در آستانه کودتاي 3 اسفند 1299 رئيس‌الوزرا بود و نقش مهمي در هموار کردن راه کودتا ايفا نمود.


 
میرزا کوچک خان جنگلی
 

در اين ميان نقش احسان‌الله خان دوستدار، به عنوان يکي از برجسته‌ترين تروريست‌هاي تاريخ معاصر ايران، حائز اهميت فراوان است. مأمور اطلاعاتي اعزامي حزب بلشويک به جنگل در يک گزارش سرّي به باکو ارزيابي خود را از ميرزا کوچک خان و احسان‌الله خان دوستدار چنين بيان مي‌دارد:

ثابت‌ قدمي‌ فوق العاده‌ ميرزا کوچک‌ خان‌ و دقت‌ فوق العاده‌، علاقه‌ و همدردي‌ او نسبت‌ به‌ اطرافيان‌ و وضع‌ وخيم‌ روستائيان‌ و خويشاوندان‌، احترام‌ شديد اطرافيان‌ و علاقه‌ به‌ او را برانگيخته‌ است‌...زندگي‌ کوچک‌ خان‌ خيلي‌ ساده‌ است‌، او در اتاق ساده‌اي‌ زندگي‌ مي‌کند، همراه‌ رفقاي‌ خود و مجاهدها روي‌ تشک‌ کاه‌ مي‌خوابد، هيچ‌ گونه‌ مبل‌ و زرق و برقي‌ که‌ مخصوص‌ خان‌هاست‌، وجود ندارد. او زندگي‌ کاملاً متواضعانه‌اي‌ دارد، سيگار نمي‌کشد، خوشگذراني‌ نمي‌کند، مشروب‌ نمي‌خورد و ازساعت‌ شش‌ صبح‌ تا نصف‌ شب‌ کار مي‌کند.


 
احسان الله خان دوستدار
 

علاوه بر دو نمونه فوق (احسان‌الله خان و سردار محيي)، موارد فراواني از حضور مأموران بهائي اينتليجنس سرويس بريتانيا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. يک نمونه، ميرزا شفيع خان نعيم، بهائي گيلاني، است که در انزلي به‌دست جنگلي‌ها به قتل رسيد. 

نمونه ديگر، غلامحسين ابتهاج (پسر ابراهيم خان ابتهاج‌الملک و برادر ابوالحسن ابتهاج) است که به‌وسيله انقلابيون جنگل دستگير شد. جنگلي‌ها قصد محاکمه و مجازات او را داشتند ولي با وساطت احسان‌الله خان دوستدار و ميرزا رضا خان افشار آزاد شد.


 
احسان الله خان دوستدار در اواخر عمر در شوروي
 

ميرزا رضاخان افشار نيز بهائي بود و نقش مخرب و مرموزي در حوادث نهضت جنگل ايفا کرد. او در زمان آغاز نهضت پيشکار ماليه گيلان بود. به همراهي با جنگلي‌ها پرداخت و مسئول مالي «کميته اتحاد اسلام» شد. او سپس 84 هزار تومان از پول کميته را به سرقت برد و به تهران گريخت و بعدها به آمريکا رفت. افشار پس از بازگشت از آمريکا مترجم هيئت آمريکايي ميلسپو شد و در دوران سلطنت رضاشاه مشاغل مهمي چون حکومت گيلان (1307)، حکومت کرمان (1310)، مسئول راهسازي کشور (1311) و استانداري اصفهان را به عهده داشت.

نمونه ديگر عبدالحسين نعيمي است که در حوالي سال 1920 ميلادي در صفوف جنگلي‌ها حضور داشت. او به‌عنوان نماينده «کميته نجات ايران»، که رياست آن را احسان‌الله خان دوستدار به‌دست داشت، در اولين کنگره حزب کمونيست ايران (در انزلي) شرکت کرد و پيام اين کميته را قرائت نمود. عبدالحسين نعيمي پسر ميرزا محمد نعيم، شاعر معروف بهائي (اهل روستاي فروشان سده اصفهان)، است.


پایان سخن

بهائیت مساوی است با تروریسم ، این یک ادعا نیست یک واقعیت تاریخی است . این فرقه سرسپرده که مقر اصلی آن در اراضی اشغالی و در حمایت رژیم صهونیستی است با پیوند به این موجود نامشروع از ابتدای ایجاد تا کنون با ریختن خون های زیادی ریشه دوانیده و حالا با مظلوم نمایی ادعای حقوق بشر دارد .

به نظر می رسد در مجامع حقوق بشری جای مردم مظلوم مسلمان ایران به عنوان شاکی و سران و تروریست های فرقه ضاله بهائیت به عنوان مدعی عوض شده است.



 
مرکز بهائيان (بيت العدل اعظم الهي) در حيفا (اسرائيل)
 

اين بنا بوسيله مهندس حسين امانت و دکتر فريبرز صهبا احداث و در 22 مه 2001 افتتاح شد.
براي احداث اين بنا  250 ميليون دلار هزينه شده است